براي تو مي نويسم که در تنها با صداي دلنشين و کلامت اشنايم
و با چشمان و چهره اش بيگانه..
فقط اين را مي دانم که نور اميد را در دلم کاشتي و تنهاييام را شريك شدي
اي کاش حضورت تنها در خيال و رويا نبود...
اي کاش هميشه با من بودي
ميخواني پارههاي جگرم را برای تو می نویسم
برای تویی که تمام تنهاییم پراز یادتوست
براي تو مينويسم برای تویی که احساسم از آنِ وجود نازنین توست
براي تو مينويسم برای تویی که تمام هستی ام درعشق تو غرق شده
برای تویی که هرلحظه دوریت برایم مثل یک قرن است
برای تویی که سکوتت سخت ترین شکنجه من است
برای تویی که عشقت معنای بودنم است
برای تویی که غم هایت معنای سوختنم است
آري براي تو مينويسم دوستت دارم بهترينم
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : چهار شنبه 10 خرداد 1391 | 5:27 | نویسنده : reza |